رهروی عشق

  • خانه 

یا صاحب زمان (عج)

28 شهریور 1402 توسط رهروی عشق

اگر طلوع میکند
تنها به عشق توست!
وگرنه دنیایی که ما ساخته ایم
این همه آمدن و رفتن ندارد…
خورشید را می گویم!

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ
تعجیل در فرج مولامون صلوات

 نظر دهید »

حدیث رشادت امام حسین و اهل بیتش

19 مهر 1396 توسط رهروی عشق

#به_قلم_خودم

باد پاییزی وزیدن گرفته، برگهای زرد و نارنجی و قرمز را بر زمین می ریزد. در این میان یک برگ سرشار از مقاوت دستانش را به شاخه درخت گره زده است، و سودای جدایی ندارد. یاد مقاومت حسین (ع) از سلاله رسول خاتم (ص) افتادم.
اشک به پهنای صورتم سراریز می شود. افکارم به سوی کربلا پر می گشاید. صدای جرس کاروان کربلا، صدای شیهه اسبان ، صدای شیپور جنگ، صدای العطش طفلان، صدای هجران، صدای اسارت….
جنگ سختی درگرفته است. مردان ضعیف النفس پنجه در پنجه آفتاب نهادند تا او را بر زمین افکنند. و نمی دانستند که آفتاب آسمانی است و بر خاک نمی افتد.
حسین را می بینم که در برابر اهریمن پاییز صفت مقاومت می کند تا اسلام لگدمال نشود.
خانواده اش، اهل بیتش،جگر گوشگانش به اسارت رفتند تا اسلام به اسارت نرود. خانواده ای که دریای صمیمیت ، مامن عشق و عاطفه بود. همدلی و یکرنگی مرامشان بود. همه با هم در کنار هم ، دست در دست هم به لقای حق شتافتند تا مسلکشان پایدار بماند؛ چون می دانستند بهترین را باید به قربانگاه برد و بهترین خانواده بود.
حسین در برابر هجمه ضلالت ایستاد تا به سوی نور رهنمونشان شود؛ ولی خفاش صفتان چشمانشان را در برابر نور بستند و حسین را….
به برکت خون حسین ، اسلام از تیزی شمشیرها و خنجرهای اهریمن ایمن ماند.
می خواهم نفرین کنم و بگویم:
ای تیرهای دریده ، حرمت گذارید،گلوی شیرخواره ی حسین را و ای اسب های ناپاک پا بر پیکره های پاک مگذارید.ای فرات تا ابد از تشنگی له له بزنی که طفلان حسین را سیراب نساختی و ای کربلا در خاک شوی که کاروان یزیدیان را در کام خود نکشیدی و نظاره گر خون حسین بودی.
صدایی می آید،گوش بسپارید؛ پژواک صدای « هل من ناصر ینصرنی» حسین را می شنوید.ندایی که در سلولهای اعصار منتشر شده است.
هنوز پس از قرنها به گوش می رسد و باعث می شود هر وارهیده از نفس و آزادمردی بشتابد در مسیری که حسین رفته است .

پس تو نیز بشتاب تا از کاروان حسین عقب نمانی.

1507540680__20170925_090913.jpg

 2 نظر

مناجات سحرهای ماه رمضان

16 خرداد 1396 توسط رهروی عشق

قبلا سحر که از خواب بیدار می شدیم صدای مناجات سحر از مناره های مسجد توی فضای خانه می پیچید؛ و نزدیک اذان هر چند دقیقه نزدیک شدن به اذان صبح را اطلاع می دادند که از خوردن و آشامیدن خوداری فرمایید. چه حس قشنگی بود انگار به معنویت فضا افزوده می شد. ولی حالا هیچ صدایی نمی آید هر چه قدر هم که گوشهایت را تیز کنی صدایی را نمی شنوی ؛ انگار ماه رمضان با روزهای دیگر فرقی نمی کند فقط صدای اذان صبح را می شنوی… گفتند نامه رسمی به مساجد دادند که صدای مناجات باعث آزار مردم می شود؛ آخر کسی نیست بگوید که مگر توی ماه رمضان که باید مردم بیدار باشند چه اذیت و آزاری…

 نظر دهید »

فرازی از مناجات شعبانیه

20 اردیبهشت 1396 توسط رهروی عشق

# به_قلم_خودم

و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک و ان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک
خدایا اگر مرا بر جرمم مواخذه کنی به عفوت مواخذه می کنم و اگر مرا در آتش بیندازی به اهل آتش می گویم که من دوستت دارم.
« فرازی از مناجات شعبانیه»
از همان ابتدا نامت را بر روی گلبرگی از گل شقایق حک کردم و بر دیواره قلبم آویزان نمودم تا برای همیشه قلبم با نامت متبلور شود. دوست دارم خرده خرده احساسم را و ذره ذره وجودم را نثار وجود لاینتناهیت کنم. دوست دارم از پیچک امید بالا روم و اذان عشق سر دهم . دوست دارم محراب نگاهم را به زمزمه توحید خلایقت بدوزم؛ ولی نمی دانم، نمی دانم چرا وقتی به طراوت گل سرخ، به لطافت پر طاووس، حتی وقتیکه به غربت یک دل خسته نگاه می کنم عکسی از رخ تو با قابی طلایی در وجود همه آنها می بینم.
می خواهم پنجره طلوع آفتاب زرگونت را به سوی رگهای خسته ام باز کنم و با ذکرت مرهمی بر دل پژمرده ام گذارم و با حضورت افکار خشکیده ام را آبی از جنس وجود بدهم و من می خواهم بر روی تک تک سلولهای گوش باد بگویم که تو را دوست دارم تا باد برود و آهنگ عشق من نسبت به تو را در تمام روزنه های زمین بنوازد.
می خواهم فریاد بزنم فریادی به بلندای آسمان و بگویم: که ای عالمیان من او را بیشتر از غنچه گل سرخ، بیشتر از نغمه قناری یا نه ، بیشتر از همه عالم دوست دارم. می خواهم روی تکه تکه آبهای جهان با قلمی نازکتر از اشعه خورشید بنویسم : دوستت دارم. می خواهم وقتیکه مُردم بر سر قبرم ابرها را بفشاری تا از روی قبرم گل لاله ای بروید که روی تک تک گلبرگهای آن نوشته: دوستت دارم ای خدا، ای معبود، ای اله.

1494407428alah.jpg

 1 نظر

فاطمه شخصیتی آسمانی

23 اسفند 1395 توسط رهروی عشق


حدود هفده سال قبل، سال دوم طلبگی بودیم که مرکز مدیریت یک مسابقه ای به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) برگزار کرده بود. من هم این متن را نوشتم و ارسال کردم و حائز رتبه اول کشوری شدم :
فاطمه شخصیتی آسمانی است که خورشید وجودش بر زمین تابید، با آمدنش گلها خندیدند، بلبلان آواز سردادند، فرشتگان در عرش هلهله کردند. پروانه ها به یمن ورودش فرشی از بالهایشان بر زمین گشودند تا او قدم بر بال پروانه ها بگذارد. آری او از عالم قدس به این سرای بس تنگ و تاریک آمده بود و رسالتی عظیم بر دوش داشت.
او آمده بود تا درس عشق و وفا ،شیدا شدن و رسیدن به وجود بی همتا را به مجنونان راه عشق بیاموزد. او آمده بود تا مادر سیادت، تندیس عبادت، اسوه صلابت و وارث صفات نبوت باشد . او آمده بود تا ام ولایت و امامت باشد. و با آمدنش خیر و برکت را برای زمین به ارمغان آورد.
او نقطه پرگار عشق بود. او دریای سخاوت ، تکیه زده بر منبر درایت و کیاست بود.او منزلگاه نور ، سجده گاه تمامی ایمان بود، او رسیده به جاده بی انتهای حقیقت بود. او ام الخیرات ، او کوثر بود، او مصداق این آیات الهه نور بود.
« انا اعطیناک الکوثر* فصل لربک و انحر* ان شانئک هو الابتر»
آری او شهابی بود که از زمین گذشت و انسانها را حیران خود کرد. او ستاره ای بود که لحظه ای درخشید و درخششش برای ابد در ذهنها زنده ماند. او شراره ای از وجود خدا بود که حرارتش به مرداب یخ زده دنیا خورد و باعث زنده شدن زمین شد. او شعله ای از آتش حضور الهه یکتا بود که بر دلها افتاد و دلها را به آتش عشق سوزاند. او از تبار پاکی، او مقصود « انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» بود.
به راستیکه او آسمانی بود. او ندای حقی بود که روزگار را سرگشته خود کرد. او است که نامش بر گل شقایق حک شده و بر دیواره قلب انسانها آویزان شده و هر روز سحرگاهان ، نسیم صبا با نوازش گلها این جمله را در سلولهای گوش زمین نجوا می کند:
« ان الفاطمه سرا الهیا و معنی لاهوتیا »

1489381238_.jpg

 نظر دهید »

صدای پای آفتاب

17 بهمن 1395 توسط رهروی عشق

در آن شب سرد غم زده که برف ها بر روی دوش زمین سنگین می کرد. صدای پای آفتاب شنیده می شد. گذرش بر روی برف های سرد تا عمق جان زمین نفوذ می کرد. به برکت قدومش زمین زنده شد.شعاع نورش تا سرتاسر گیتی پراکنده شد و گل ها توانستند از زیر سلطه برف ها بیرون بیایند و در مقابل سوز سرما قد علم کنند و کم کم فریادهای خفه شده شان در گلو  قوت گرفت و یکپارچه با فریادهایشان خواستار به پایان رسیدن این شب یلدایی شدند .برف ها در مقابل عظمت آفتاب تاب مقاومت نداشتند و نسیم پیروزی در نی لبک نیزار عشق می دمید و این آواز بیرون می آمد:

« این عید سعید عید اسعد باشد                           ملت به پناه لطف احمد باشد

این عید سعید عید حزب الله است               دشمن ز شکست خویشتن آگاه است.»

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

رهروی عشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اقتصاد
  • بدون موضوع
  • بزرگان
  • تربیت فرزند
  • حدیث
  • حدیث باران
  • داستان
  • دلنوشته
  • سایر
  • معصومین
  • مناجات
  • مناسبت ها
  • مناظره
  • نمی از یم امام انقلاب
  • کشکول
  • کلام رهبر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس