سعدی در گلستان میگوید:
پادشاهی نذر کرد اگر حاجتش برآید «چندین درهم زاهدان را» دهد.
حاجتش برآمد و کیسهای پول برای پخش در میان زاهدان به یکی از اطرافیان داد.
چند روزی گذشت و او کیسه به پادشاه داد و گفت:
«انکه زاهد است نمیستاند و آنکه میستاند زاهد نیست.»