رهروی عشق

  • خانه 

ثواب هایت را در کیسه سوراخ نریز

18 خرداد 1396 توسط رهروی عشق

آیت الله مجتهدی تهرانی:
وضو می‌گیری، اما در همین حال اسراف می‌کنی
نماز می‌خوانی اما با برادرت قطع رابطه می‌کنی
روزه می‌گیری اما غیبت هم می‌کنی
صدقه می‌دهی اما منت می‌گذاری
بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی
دست نگه دار بابا جان

ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریز…..

 نظر دهید »

میزان مطالعه علامه طباطبایی در شبانه روز

31 فروردین 1396 توسط رهروی عشق

#علامه_و_مطالعه
قابل توجه دوستانی که از حجم درسها و نزدیکی امتحانات می نالند:
آیت الله احمدی میانجی (رحمه الله) درباره علامه طباطبایی (رحمه الله ) می گوید: « گاهی تمام شب را مطالعه می کرد. روزی گفت: « دکتر گفته مطالعه نکن» به ایشان عرض کردم : « خوب مطالعه نکنید!» فرمود: « بی کار زندگی کردن از مرگ هم بدتر است.» و ادامه داد: « مطالعه می کنم و روزی هم می میرم.» بعد از منع طبیب، ایشان بیست جلد المیزان را نوشت! یک بار به ایشان عرض کردم: « از این همه مطالعه خسته نمی شوید؟» فرمود: « علم همچون باغ است اگر در این باغ خسته شوم، به باغ دیگر می روم.» روزی فرمود : « من در شبانه روز، شش ساعت را صرف خوردن و خوابیدن و عبادت می کنم و هجده ساعت هم مشغول تفکر هستم.» و عجیب این که ادامه می داد: « که گاهی هنگام تفکر خوابم می برد؛ وقتی بیدار می شوم، افکارم را از آن جا که مانده بود، ادامه می دهم( چون می بینم) حتی در خواب هم فکرم مشغول بود.!»

منبع: ز مهر افروخته ، ص 26

1482819084-5434443868236044523.jpeg

 1 نظر

با افلاکیان

08 اسفند 1395 توسط رهروی عشق

در توصیف آیت الله شیخ انصاری گفته اند که در عبادت، زهد و ورع در عصر خود کم نظیر بود. همتی بلند و اخلاقی نیکو داشت. آیت الله میرزا حبیب الله رشتی می فرمود : « شیخ سه چیز ممتاز داشت: علم، ریاست و تقوا. ریاست را به میرزا محمد حسن شیرازی داد، علم را به من بخشید و تقوا را با خود به قبر برد.»
افلاکیان خاک نشین ، ص 14

 نظر دهید »

شیخ با تقوا

08 اسفند 1395 توسط رهروی عشق

یکی از شاگردان شیخ انصاری نقل می کند: « وقتی به مجلس درس شیخ آمدم از مطالب و تقریراتش هیچ نمی فمیدم ، خیلی به این حالت متاثر شده، به حضرت امیر (ع) توسل جستم، شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم، ایشان در گوش من « بسم الله الرحمن الرحیم » قرائت فرمود. صبح چون در مجلس درس شیخ حاضر شدم، درس را می فهمیدم.کم کم جلو رفتم. پس از چند روز به جایی رسیدم که در آن مجلس صحبت می کردم. آن روز پس از ختم درس، خدمت شیخ رسیدم. وی آهسته در گوش من فرمود: « آن کس که « بسم الله » را در گوش تو خوانده تا « و لاالضالین » را هم در گوش من خوانده است.»

افلاکیان خاک نشین ، ص 14

 نظر دهید »

توسل آیت الله میلانی

01 اسفند 1395 توسط رهروی عشق

توسل آیت الله میلانی
حاج آقای باقری از شاگردان آیت الله العظمی میلانی می گفتند: یک بار که خدمت استاد بودم ایشان فرمودند : « فلانی! منبر که می روی چهل نفر از این جوانان پای منبرت را بیاور کارشان دارم. » بنده از این دستور استاد تعجب کردم ولی اطاعت امر کرده و چهل نفر از جوانان را آوردم.آقا فرمود:« یکی یکی بیایند داخل اتاق شوند.» ما اصلا نفهمیدیم که چکار دارد، فقط هر جوانی وارد می شد پس از چند لحظه با چشم گریان بیرون می آمد و اصلا حرف نمی زد و حدود بیست نفر وارد شدند تا اینکه من بی تابی کردم و داخل رفتم ببینم حکایت چیست! وقتی وارد اتاق شدم آقا نشسته بودند و کفنش هم کنارش بود و هر جوانی که داخل می شد از او سوال می کرد که: «تو امام حسین (ع) را دوست داری؟ »آنها جواب می داند بله آقا. می فرمود: «خیلی؟ »جواب می داند : ان شاء الله که همینطور است. به محض این که اشک از دیده جوانان جاری می شد آقای میلانی سریع کفن خود را به اشک آنها می مالید. با دیدن این صحنه جوان ها بیشتر منقلب می شدند و گریه می کردند و از اتاق بیرون می آمدند. بعدا از ایشان سوال کردم: آقا شما که مرجع هستید و اجازه اجتهاد خیلی از مراجع را داده اید و… دیگر به این مسائل احتیاجی ندارید. آقا فرمودند: « اگر چیزی به دردم بخورد، همین توسل به حسین زهرا (علیهما السلام) است.»

هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان، ص 199-198.(افلاکیان خاک نشین،ص100)

 نظر دهید »

به یاد مدرس

28 بهمن 1395 توسط رهروی عشق

مدرس ،شیخ محمدرضا مهدوی قمشه ای که فقیه معروفی بود را دیده بود، پیشنهاد داد که بیاید تهران و در مدرسه سپهسالار تدریس کند که آیت الله مهدوی گفته بود؛ آقا وسایلش فراهم نیست ، باید مقدمات آن را تدارک دید. و مدرس پاسخ داده بود: تحصیلات علوم دینی، اسبابش، بی اسبابی است. هیچ چیز نمی خواهد جز همت، من وقتی در نجف رفتم در مدرسه صدر اتاقی محقر داشتم که طول آن به اندازه قامت من نبود زمانی که در آن می خوابیدم، پاهایم از در اتاق بیرون می آمد ولی هدف اتاق نبود. کار خود را با جدیت ادامه دادم و برای فراگیری علوم دینی کوشیدم تا وقتی که آ شیخ حسنعلی اصفهانی آمد و گفت : بیایید به اتاق من و من هم حجره ایشان شدم.


او یک مدرس بود، ص83

1483956659_.jpeg

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

رهروی عشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اقتصاد
  • بدون موضوع
  • بزرگان
  • تربیت فرزند
  • حدیث
  • حدیث باران
  • داستان
  • دلنوشته
  • سایر
  • معصومین
  • مناجات
  • مناسبت ها
  • مناظره
  • نمی از یم امام انقلاب
  • کشکول
  • کلام رهبر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس