رهروی عشق

  • خانه 

امام زمان آوردنی است...

13 مهر 1396 توسط رهروی عشق

?امام زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست…?

?حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم.

? مصباح الهُدی ص 319

?از حضرت فاطمه روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند: امام همچون کعبه است که (مردم) باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.

? بحار الانوار، ج 36، ص 353

? تا ما نخواهیم، او نمی آید…
? کافیست از خودمان شروع کنیم…



 نظر دهید »

همیشه مقید به غسل توبه باشید..

23 شهریور 1396 توسط رهروی عشق

آیت الله مجتهدی: همیشه مقید به غسل توبه باشید…

1505367302713939739349055475.jpeg

 نظر دهید »

ثواب هایت را در کیسه سوراخ نریز

19 شهریور 1396 توسط رهروی عشق

آیت الله مجتهدی تهرانی:
وضو می‌گیری، اما در همین حال اسراف می‌کنی
نماز می‌خوانی اما با برادرت قطع رابطه می‌کنی
روزه می‌گیری اما غیبت هم می‌کنی
صدقه می‌دهی اما منت می‌گذاری
بر پیامبر و آلش صلوات می فرستی اما بدخلقی می کنی
دست نگه دار بابا جان

ثواب‌هایت را در کیسهٔ سوراخ نریز…..

1505022722198245942-0.jpg

 نظر دهید »

خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم

18 خرداد 1396 توسط رهروی عشق

ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد…!

اما در زمان مشروطه یک بار گریستم؛ و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا؛ از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.!!

اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:

“اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم.”

آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد …

زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند.

 نظر دهید »

آمادگی ماه مبارک رمضان

04 خرداد 1396 توسط رهروی عشق

حضرت آیت الله جوادی آملی در پایان جلسه درس خارج فقه در مسجد اعظم به ایام پایانی ماه شعبان و فرا رسیدن ماه مبارک رمضان اشاره کردند و بیان داشتند: خداوند در قرآن می فرماید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»، «یا أَیُّهَا النَّاس‏»، این منادا است! اما ما که مناجات می‌کنیم داعیه نزدیکی داریم، یعنی انسان تا نزدیک نشود که جای مناجات نیست. حالا معلوم نیست که آن حاجت ما درست باشد، ولی داعیه نزدیکی داریم.

ایشان ادامه دادند: خصصیه مناجات شعبانیه این است که خداوند با ما مناجات می‌کند. ذات أقدس الهی وقتی مناجات می‌کند یعنی چه؟ خدایا! من این‌قدر نزدیک بشوم و مقرّب بشوم که «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ»! یعنی ما واقعاً نزدیک او شدیم، در حقیقت خداوند ما را به خود نزدیک کرد، ما را برد بالا.

معظم له خاطرنشان کرد: چه وقت ما به خداوند نزدیک می‌شویم که او با ما مناجات کند؟ این نکته در همان مراحل عالیه همین مناجات شعبانیه آمده است. اولاً فرمود دشمن انسان ـ که در سوره مبارکه «حشر» و اینها آمده ـ در درون انسان می باشد و خیلی هم به او نزدیک است؛ این بخل، این غرور، این خودخواهی، این دشمن حاضر است، این را باید برداریم تا اینکه اهل مناجات بشویم. گاهی انسان تلاش و کوشش می‌کند برای قطع این‌گونه از علایق، این یک مرحله است اما گاهی وقتی به قطع علایق موفق شد، به انقطاع می‌رسد؛ «قطع» یعنی اینکه آدم در صدد تلاش و کوشش است که این بند را بگسلد؛ اما «انقطاع» خیلی دقیق‌تر از «قطع» است و به این معناست که دیگر ما به او هم توجه نداریم. «کمال انقطاع» که مرحله سوم است و در این مناجات شعبانیه آمده این است «هَبْ لِی کَمالَ الانْقِطاعِ الَیْک‏»، آن‌وقت در مرحله بعد «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ ُ فَصَعِقَ لِجَلَالِکَ»، انسان شایسته است که مناجات او بشنود.

حضرت آیت الله جوادی آملی با اشاره به سیره ائمه اطهار(ع) در مناجات با خداوند ابراز داشتند: لذّتی که یک انسان وارسته از اینگونه مناجات دارد، قابل قیاس با هیچ چیز نیست. این غذاهای لذیذ مادامی که در فضای دهان است لذیذ است، وگرنه بعد از هضم، عفِن است؛ آن لذّتی که «لَا لَغْوٌ فِیهَا وَ لاَ تَأْثِیمٌ»، در همین مناجات‌هاست. رسیدن به این لذت شدنی است و اگر شدنی نبود به ما نمی‌گفتند بخوانید، اصرار هم دارند که بخوانید و دستور دادند به ما. این چهار مرحله را که آدم طی بکند آن قلّه‌اش همین است که انسان مورد مناجات ذات أقدس الهی بشود. آن‌وقت یک کسی ـ خدایی ناکرده ـ اینها را به چیز دیگر بفروشد، معلوم می‌شود که «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ» است.

ایشان با اشاره به نزدیک بودن حلول ماه مبارک رمضان اذعان داشتند: از هم‌اکنون آماده باشیم به استقبال ماه مبارک رمضان برویم، به ضیافت الهی برویم. در این ضیافت هم می توان مهمان و هم می توان میزبان خدای متعال بود؛ چه در ماه مبارک رمضان انسان جزء «ضیوف الرحمان» می‌شود، چه در حج و عمره جزء «ضیوف الرحمان» می‌شود. فرمود من هم اگر دعوت بکنید می‌آیم، این حدیث نورانی «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُم‏» همین است؛ اگر من را به عنوان مهمان دعوت بکنید و بشوید میزبان، من هم می‌آیم؛ اما من همه جا نمی‌روم «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُم‏». پس آنها که جمع بین میزبانی و مهمانی خداوند را داشته باشند «طوبی لهم و حسن مآب»؛ اما برای ما حداقل این است که حالا یا میزبان بشویم یا مهمان بشویم این راه باز است.

 نظر دهید »

من برای مسلمان شدن آماده ام...

29 فروردین 1396 توسط رهروی عشق

در کتاب جرعه ای از دریا، ج2، ص658 این قضیه در خصوص مرحوم راشد [شیخ حسینعلى راشد، واعظ مشهور] نقل شده است:

در زمان شاه مى‏ خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و باید 35 خانه خراب مى‏ شد. به اطلاع صاحبان خانه ‏ها رساندند که خانه شما را مترى فلان مقدار مى ‏خریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگى شود. هیچ‏کس به جز مرحوم راشد اعتراض نکرد. این جریان خیلى بر مسؤولین گران آمد، و گفتند: «فقط اینکه آخوند است، اعتراض کرده!»

بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند براى اینکه به او حمله کنند و خفیفش نمایند.

راشد آمد و بعد از سلام و احوال‏پرسى از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟ گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلى کم خریده‏ ام و در این مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قیمتى که شما پیشنهاد کرده ‏اید، زیاد است! من راضى نیستم از بیت المال مردم قیمت بیشترى براى خانه‏ ام بگیرم.

بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکى از اعضاى کمیسیون که از اقلیتهاى دینى بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت: «اگر اسلام این است، من آماده ‏ام براى مسلمان شدن…».

 نظر دهید »

تقوایشان دیوانه ام کرده!

13 بهمن 1395 توسط رهروی عشق

تقوایشان دیوانه‌ام کرده!

هر بار هم که برای بازجویی می آوریمشان، خودشان را با پتو می‌پوشاندند تا معلوم نشوند. یعنی تا زیر دماغ، پتو بودند. موقع بازجویی هم به سوالات جواب نمی‌دادند. من یک بار هم چشم اینها را ندیدم. همیشه سرشان پایین بود و می‌گفتند: «ما با نامحرم صحبت نمی‌کنیم. اگر هم مطلبی دارید روی کاغذ بنویسید ما هم روی کاغذ جواب می‌دهیم».

 تقوای آنها مرا دیوانه کرده بود!»

اینها را منوچهری شکنجه‌گر ساواک می‌گفت.

 

منبع:

با تلخیص و تصرف از حاشیه های مهم تر از متن. ص 181/ به نقل از تاریخ شفاهی سازمان مهدیون ص 155

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

رهروی عشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اقتصاد
  • بدون موضوع
  • بزرگان
  • تربیت فرزند
  • حدیث
  • حدیث باران
  • داستان
  • دلنوشته
  • سایر
  • معصومین
  • مناجات
  • مناسبت ها
  • مناظره
  • نمی از یم امام انقلاب
  • کشکول
  • کلام رهبر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس