رهروی عشق

  • خانه 

آمادگی برای مرگ

06 دی 1397 توسط رهروی عشق

حکایت??

گویند؛صاحب دلى، براى کاری وارد جمعی شد…
حاضرین همه او را شناختند ؛
پس ، از او خواستند که پس از انجام کارهایش پند گوید..

کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشم ها به سوى او بود…
مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت :

ای مردم !هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

کسى برنخواست …

گفت :
حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد!
باز کسى برنخواست ….

گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و براى رفتن نیز آماده نیستید!!!!



تذکرة الاولیا
عطار نیشابوری

 نظر دهید »

دعای مستجاب

06 دی 1397 توسط رهروی عشق

همهمه‌ای بر پا بود. عده‌ی زیادی نزدیک بارگاه متوکل ایستاده بودند؛ عبدالرحمن که غریب بود و تازه به آن شهر آمده بود، دلیل این ازدحام را پرسید.

- متوکل، دستور قتل علی بن محمد(امام هادی شیعیان) را صادر کرده است.

ابهت امام وجود عبدالرحمن را فرا گرفته بود. چشم از امام بر نمی‌داشت. تاکنون نه او را دیده بود و نه از او چیزی شنیده بود. اما نمی‌دانست چرا دلش لبریز از محبت وی گشته.

- به یاد حرف مردم افتاد:
“به گمانم این بار متوکل دستور قتلش را صادر نموده است.”

دلش خالی شد. در دل برای رهایی علی بن محمد دعا کرد.

امام هادی(ع) همان طور که پیش می‌آمد، نگاهی به عبدالرحمن انداخت. به او که رسید فرمود: “خدا دعایت را مستجاب کرد” و سپس ادامه داد :خدا عمر طولانى و کثرت مال و فرزند عطایت کند.”

روح بی‌قرار عبدالرحمن به دنبال امام کشیده ‌شد. به امامت علی بن محمد اقرار نمود و شیعه شد. و به واسطه دعای عبدالرحمن، جان امام در امان ماند.

همانطور که دعای یک غیر مسلمان در حق امام هادی(ع) مستجاب شد؛ قطعا دعای ماهم در حق امام زمانمان مستجاب میشود.


#بحارالانوارج٥٠ص١٤١_١٤٢

 نظر دهید »

سخت ترین کار روی زمین

03 دی 1397 توسط رهروی عشق

پسرم ؛
من در شعبده بازی روی
طناب راه رفته ام
و میدانم چقدر این کار دشوار است
اما به جرات به تو میگویم
که آدم بودن و روی زمین راه رفتن
ازاین هم سخت تر است …

چارلی چاپلین

1545238178k_pic_8fb42d6a-d5ac-448d-8a78-d0b6f3ec26a1.jpg

 نظر دهید »

قضاوت بهلول

03 دی 1397 توسط رهروی عشق

? داستان کوتاه

“قضاوت کن”

“هارون الرشید” درخواست نمود کسی را برای “قضاوت” در بغداد انتخاب نمایید.

اطرافیان او همه با هم گفتند “عادل تر” از “بهلول” سراغ نداریم او را انتخاب نمایید.

“خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند.”

بعد از دیدار با بهلول به او “پیشنهاد” قاضی شدن در بغداد را داد.

بهلول گفت: من “شایسته” این مقام نیستم و “صلاحیت” انجام چنین کاری را ندارم.

هارون الرشید گفت: تمام بزرگان بغداد تو را “انتخاب” کرده اند چگونه است که تو “قبول نمی کنی!”

بهلول جواب داد: من از “اوضاع و احوال” خودم بیشتر اطلاع دارم و این سخن یا “راست است یا دروغ!”

اگر راست است که من به دلیلی که گفتم شایسته این مقام نیستم و اگر هم دروغ باشد که “شخص دروغگو"” صلاحیت” قضاوت کردن ندارد!

هارون الرشید اصرار فراوان کرد و بهلول در خواست کرد یک روز به او “مهلت” دهند تا فکر کند.

فردا صبح “اول طلوع” بهلول بر چوبی نشست و در خیابان ها فریاد می زد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیر سمش گرفتار نشده‌اید!!

مردم گفتند: بهلول دیوانه شده است؟!

خبر “دیوانگی بهلول” به خلیفه عباسی رسید…

هارون الرشید لبخند تلخی زد و گفت:
او دیوانه نشده است او بخاطر “حفظ دینش” از دست ما فرار کرده تا در “حقوق مردم” دخالتی نداشته باشد!

حتی زمانی که از “غذای خلیفه” برای او می آورند می گفت:
این غذا را به سگ ها بدهید بخورند حتی اگر آنها هم بفهمند مال خلیفه است نخواهند خورد.

 نظر دهید »

خدمت به خلق

01 دی 1397 توسط رهروی عشق

?# حکایت

✅آورده اند که در مجلس شیخ ابوالحسن خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت.

شیخ گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست.
✅چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود.

✅یک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند.
گفت: من سالها پرستش خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.

ندا آمد:
آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج…

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 19
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

رهروی عشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اقتصاد
  • بدون موضوع
  • بزرگان
  • تربیت فرزند
  • حدیث
  • حدیث باران
  • داستان
  • دلنوشته
  • سایر
  • معصومین
  • مناجات
  • مناسبت ها
  • مناظره
  • نمی از یم امام انقلاب
  • کشکول
  • کلام رهبر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس