آمادگی برای مرگ
حکایت??
گویند؛صاحب دلى، براى کاری وارد جمعی شد…
حاضرین همه او را شناختند ؛
پس ، از او خواستند که پس از انجام کارهایش پند گوید..
کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشم ها به سوى او بود…
مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت :
ای مردم !هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسى برنخواست …
گفت :
حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد!
باز کسى برنخواست ….
گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید و براى رفتن نیز آماده نیستید!!!!
تذکرة الاولیا
عطار نیشابوری